نقش روشنفکر
نوشته: ادوارد سعید
برگردان: دکتر حمید عضدانلو
انتشارات آموزش
چاپ اول، ۱۳۷۷
۱۷۵ صفحه
......................
یادداشتبرداری: سعید عبداللهی ــ آذر ۱۴۰۲
قسمت سوم
ـ ایزایا برلین تا حدی تحت نفوذ رومانتیسم آلمان، میگوید که مخاطبان نویسندگان قرن نوزدهم روسیه «تصور میکردند که روشنفکر در یک صحنهی اجتماعی در حال شهادت دادن است». ص ۴۵
ــ روشنفکران نه فقط نمایندهی بعضی جنبشهای بزرگ اجتماعی یا زیرزمینی هستند، بلکه بهخصوص سایندگان شیوهی زندگی و ایفاگر نقشهایی اجتماعی نیز بهشمار میآیند که منحصر به خود آنهاست. ص ۴۶
ــ هدف عمل روشنفکری ترفیع و ترقی آزادی و معرفت آدمی است...این هدف همچنان محور اصلی کار روشنفکری بهشمار میرود. ص ۵۰
ــ همکاری روشنفکران با قدرت و به خدمت درآوردنشان توسط قدرت هنوز میتواند آوای آنها را خاموش کند و انحراف روشنفکران از حرفهی اصلی خود، هنوز از مسائل اساسی بهشمار میآید. ص ۵۰
ــ نقش روشنفکر، تبیینها، اهداف یا ایدههای او برای جامعه، عمدتاً بهمعنی تقویت امیال نفسانی یا تجلیل موقعیت و مقام نیست. قصد آنها عمدتاً خدمت کردن در دامنهی بورورکراسیهای قدرتمند و استقرار در کنار کارفرمایان سخاوتمند نیست. ص ۵۲
ــ اگر مالکیت «ابزار مبادلهی مؤثر» که سرمایهی روشنفکر است، از او سلب شود، متفکر مستقل با یک وظیفهی اصلی تنها میماند. ص ۵۳
ــ سی. رایت میلز[روشنفکری بهغایت مستقل، با دید اجتماعی برانگیزنده و ظرفیتی قابل توجه برای مبادلهی ایدههای خود] این مسأله را چنین بیان میکند: «هنرمند و روشنفکر مستقل از جملهی شخصیتهای انگشتشمار باقیماندهییاند که برای مقاومت و جنگیدن با رفتارهای قالبی و پیامد آن، که مرگ چیزهایی است که مغرورانه زندگی میکنند، مسلحاند. اینک درکی تازه برای نقاب از چهره برداشتن و خردکردن تصور و خردی قالبی لازم است که ارتباطهای نوین[یعنی نظامهای کنشی مدرن] ما را در باتلاق آن فرو برده است. جهانهای هنر و تفکر انبوه بهنحو روزافزونی با خواستههای سیاست همنوا میشوند. به همین دلیل است که انسجام و تلاش روشنفکری باید در سیاست نقش محور بیابد. اگر متفکری در روند تلاش سیاسی، خود را در مقایسه با ارزش حقیقت بازگو نکند، نمیتواند مسؤلانه از عهدهی همهی مشکلات تجربی برآید. صص ۵۳ و ۵۴
ــ سیاست در همهجا حضور دارد و هیچ راه فراری به قلمروهای هنر و تفکر ناب ما، به این وسیله، به قلمرو بیطرفی در مقابل واقعیت یا نظریهی فراگذرنده وجود ندارد. روشنفکران در زمان خود بهسر میبرند و کنشهای انبوه سیاسی توسط کارخانه خبرسازی یا رسانههای خبر با پندارها، روایات رسمی و توجیهات قدرتی که بهوسیلهی رسانهی قدرتمندی منتشر شده، قادر به مقاومت در برابر این کنشها هستند. ص ۵۴
ــ روشنفکر همیشه مابین تنهایی و وابستگی ایستاده است. در جریان جنگ خلیج فارس، علیه عراق، چقدر مشکل بود که به شهروندان آمریکایی بفهمانیم که ایالات متحده آمریکا نه یک قدرت بیگناه و بیطرف بوده و نه از طرف کسی جز خودش به ژاندارمی جهان منصوب شده است. ص ۵۵
ــ روشنفکر کسی است که همهی هستیاش به یک تشخیص و تمیز انتقادی موکول است؛ تشخیص و تمیزی که حاضر به قبول فرمولهای ساده، عبارتهای پیش پا افتاده یا یکنواخت و درواقع همسازی با آن چیزی نیست که قدرت یا سنت باید بگوید و انجام دهد. این صرفاً یک عدم پذیرش کنشناپذیر نیست، بلکه روشنفکر فعالانه به بیان آن در انظار تمایل دارد.
حرفهی روشنفکری را باید بهعنوان حرفهیی تلقی کرد که دائماً خود را هوشیار نگه میدارد و مدام خواهان آن است که اجازه ندهد فقط نیمی از حقایق و ایدههای قابل قبول راهنمایش باشند. انجام چنین وظیفهیی نیاز به یک واقعگرایی ثابت و استوار، تا حدودی یک انرژی نیرومند معقول و همچنین تلاش سخت و پیچیدهیی برای برقرار کردن موازنه میان مشکلات فردی در مقابل وظایف ترویج و فاش کردن حقایق در قلمرو عمومی دارد. صص ۵۵ و ۵۶
ادامه دارد...