عشق‌های جهان را گرد آورید
شکوه آدمیزادی‌تان را یاد آورید
آرزوهای زیبای‌تان را به من دهید
رنج‌هایی را که شکست دادید
نگاه‌هایی را که تمنا کردید
این همه را به شعرهایم یاد دهید...
 
بوسه‌هایی را که به گل‌ها بخشیدید
ایثارهایی را که به عشق‌ دادید
به ترانه‌هایم یاد دهید...
 
آهی را که پشت میله‌ها با آزادی قسمت کردید
خونی را که تن‌پوش آزادی کردید
عشقی را که به‌خاطرش تبعید شدید
حرمتی را که به‌خاطرش آونگ جرثقال و چوب و کنف شدید
اندیشه‌ای‌ را که به‌خاطرش شکنجه شدید
صلابت و وقاری را که به‌خاطرش سکوت کردید
این خیل شکوه‌تان را
به چشمان و اندیشه‌ی کتاب‌هایم دهید...
 
لبخندهایی را که برای تبسم مادران گردآوردید
غروری را که برای رهایی زنان.
دانشی را که با آن از قله‌ی معناهای بزرگ پریدید
انسان‌هایی را که از شاهراه قلبتان گذشتند
و درختانی‌ که از اشک‌هایتان روییدند
این همه را به ضیافت واژه‌هایم بیاورید...